چنانچه در مطالب پیشین گفتیم، نام تجاری عبارت است از : یک اسم، علامت، پلمپ دفاتر1403 نماد یا طرح، یا ترکیبی از آن ها به منظور شناسایی کالاها و خدمات ارایه شده توسط یک فروشنده یا گروهی از فروشندگان و تمیز دادن آن ها از محصولات رقبا.مدیران و صاحب نظران نام تجاری را با عناوین مختلفی تفسیر نموده اند.در ادامه ی این مطلب به بررسی این عناوین می پردازیم.
نام تجاری به عنوان شخصیت:
رقبای یک شرکت قادرند با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و سرمایه گذاری کافی، مزایای کارکردی یک نام تجاری رهبر در بازار را تقلید نموده و در نهایت از آن شرکت پیشی بگیرند. یکی از راه های حفظ منحصر به فرد بودن یک نام تجاری پوشاندن آن با لباسی از ارزش های احساسی است. در بعضی از مواقع مصرف کنندگان برای ارزش های احساسی، نسبت به فواید کارکردی نام تجاری، ارزش بیشتری قائل هستند. با استفاده از تفسیر نام تجاری به عنوان یک شخصیت، که در بعضی مواقع از طریق یک فرد مشهور در تبلیغ یک نام تجاری قابل مشاهده است، برای مشتریان درک نمودن ارزش های احساسی آن نام تجاری بسیار آسان تر خواهد بود.
علاوه بر این، ارزش های احساسی یک نام تجاری از طریق طرح و بسته بندی آن و همچنین از طریق سایر سرنخ های قابل کنترل توسط بازاریان ، مثل قیمت و نوع فروشگاهی که یک نام تجاری را به فروش می رساند، قابل درک می باشند.
تعبیر نام تجاری به عنوان یک شخصیت، باعث انجام تحقیقات بسیاری بر روی نام های تجاری به عنوان یک علامت نمادین که دارای شخصیت بوده و مورد پذیرش مشتریان می باشند، شده است. زمانی که مشتریان می خواهند از بین نام های تجاری رقیب انتخابی را انجام دهند، سازگاری بین شخصیتی که نام های رقیب دربردارند و شخصیتی که آن ها دوست دارند از خود بروز دهند را ارزیابی می کنند.
بر اساس موقعیتی که مشتریان در آن قرار گرفته اند، این شخصیت ها می توانند یکی از موارد زیر باشد:
- آن "خودی" (self) که افراد اعتقاد دارند که هستند. به عنوان مثال، نام های تجاری لباس هایی که توسط یک مدیر برای پوشیدن در محل کار انتخاب می شوند.
- آن "خودی" (self) که افراد دوست دارند که باشند. به عنوان مثال نام تجاری یک کت وشلوار که یک فارغ التحصیل جوان برای مصاحبه های استخدامی می پوشد.
- "خود موقعیتی" (situational self) به عنوان مثال نام تجاری لباس هایی که یک فرد جوان زمانی که برای مراسم خواستگاری می رود، می پوشد.
بنابراین، زمانی که بازاریان قصد دارند ارزش های احساسی یک نام تجاری را به مصرف کنندگان ابلاغ کنند، شناخت آن نقش احساسی که مشتریان بالقوه از آن نام تجاری انتظار دارند، حایز اهمیت می باشد.
نام تجاری به عنوان موضع یابی:
یکی دیگر از دیدگاه هایی که مدیران در زمان تفسیر نام های تجاری اتخاذ می کنند بر اساس موضع یابی قرار دارد، یعنی حصول اطمینان از اینکه مشتریان فوراَ یک نام تجاری را با یک یا تعداد بسیار اندکی منافع کارکردی مشخص پیوند می دهند (منافع کارکردی در ذهن آن ها تداعی می گردد)
ویژگی های متعددی برای یک استراتژی قدرتمند موضع یابی نام تجاریوجود دارند.
اولاَ در حالت ایده آل یک استراتژی موضع یابی نام تجاری باید حول یک ویژگی کارکردی یا اگر لازم باشد دو ویژگی متمرکز باشد، چون هر اندازه ویژگی های بیشتری وارد استراتژی گردند، جا انداختن این ویژگی ها در اذهان مشتریان دشوار تر خواهد بود.
دوم، باید توجه داشت که موضع یابی آن چیزی نیست که در ارتباط با یک نام تجاری انجام می شود، بلکه آن چیزی است که در ذهن مصرف کننده شکل می گیرد. به عبارت دیگر، این یک کوته بینی است که تنها بر روی توسعه ی نام تجاری تمرکز شود؛ در صورتی که به جای آن باید یک دیدگاه متناسبی وجود داشته باشد که این واقعیت را مورد ارزیابی قرار دهد که مصرف کنندگان در مورد یک نام تجاری چه چیزهایی را در ذهن خود ثبت کرده اند، سپس آن نام تجاری را به نحوی تنظیم کنند که بین موضع یابی مورد نظر مدیران و موضع حاصل شده در ذهن مصرف کنندگان، هماهنگی و سازگاری وجود داشته باشد.
سوم، موضع یابی نام تجاری باید بر روی آن منافع کارکردی که مصرف کنندگان برای آن ارزش قائل هستند متمرکز باشد نه آن منافعی که از نظر مدیران با ارزش است. تمرکز بر آن ویژگی های مثبتی که منعکس کننده ی قابلیت های سازمان هستند کار آسانی است، در حالیکه باید برای درگیر نمودن مشتریان در فرآیند توسعه ی نام تجاری وقت و تلاش زیادی صرف شود.
نام تجاری به عنوان مجموعه ای از ارزش ها:
در این تفسیر، یک نام تجاری به عنوان مجموعه ای از ارزش ها در نظر گرفته می شود . به عنوان مثال، تصور نام تجاری به عنوان مجموعه ای از ارزش ها مبنایی را برای بازاریابان فراهم می آورد که بتوانند بر اساس آن، نام تجاری مورد نظر خود را از نام های تجاری دیگر متمایز سازند. چالشی که مدیران بازاریابی که نام تجاری را به عنوان مجموعه ای از ارزش ها تلقی می کنند با آن روبرو هستند این است که باید پی ببرند که چه ارزش هایی به طور خاص برای بازارهای هدف آن ها از اهمیت برخوردارند. سپس اطمینان حاصل کنند که قادرند آن ارزش ها را به بازار هدف خود ارایه دهند. اگر کارکنان سازمان این ارزش ها را باور نداشته باشند این عدم اعتقاد در رفتار آنها متجلی خواهد گردید و در نتیجه مصرف کنندگان به یک نام تجاری دیگر روی خواهند آورد.
نام تجاری به عنوان عامل وفاداری:
همانطور که مذکور افتاد نام تجاری مجموعه ای از ارزش های کارکردی واحساسی است و ارزش های احساسی این قابلیت را دارند که به عنوان منبعی برای مزیت رقابتی قرار گیرند. وقتی این ارزش ها به اندازه ای باشد که مشتریان با نام تجاری ،پیوند احساسی محکمی برقرار کنند این پیوند احساسی می تواند منجر به احساس تعهد و وفاداری شود. این احساس وفاداری به نام تجاری می تواند هزینه های بازایابی پایین تری را به شرکت تحمیل کند .
مشتری پس از خرید محصول ،ارزش های حاصل از مصرف آن محصول را با ارزش های مورد انتظار آن مقایسه می کند .وقتی ارزش های حاصل از مصرف کالا از ارزش های مورد انتظار مشتری بیشتر باشد مشتری احساس خشنودی می نماید. اگر این روند ادامه یابد مشتری احساس خشنودی خود را با خرید مجدد نام تجاری و توصیه ی خرید آن به دوستان و نزدیکانش نسبت به شرکت ابراز می دارد. در حقیقت نام تجاری یک شرکت ابزاری است که مشتریان سطح ارزشی که برای محصولات یک شرکت قائلند را نسبت به آن ابراز می کنند.
نام تجاری به عنوان اضافه ارزش:
این تفسیر عبارت است از در نظر گرفتن منافعی که یک کالا با خدمت اضافه می شوند وخریداران برای آنها ارزش قائل هستند. این منافع اضافی می توانند منافعی کارکردی یا منافع احساسی باشند. اگرچه حفظ نمودن منافع کارکردی در بلندمدت مشکل است. نمونه ای از ارایه منافع کارکردی عبارت است از یک تعمیرگاه اتومبیل در یک شهر کوچک در شمال پایتخت که در مسیر وارد شدن و خارج شدن از شهر قرار دارد و پلاکاردی بر بالای درب آن نصب شده است و روی آن نوشته شده است: "مامسافت بیشتری را طی میکنیم". آن ها این کار را از طریق ارایه ی خدمات بیشتر و بهتر برای مشتریانی انجام می دهند که اتومبیل های خود را برای تعمیر به آنجا می آورند.
اضافه ارزش یک مفهوم نسبی است که مشتریان را قادر می سازد که خرید خود را براساس برتری یک نام تجاری نسبت به نام تجاری دیگری انجام دهند. براساس این گفته که ارزش در چشمان بیننده قرار دارد.اگر یک نام تجاری بخواهد موفق باشد اضافه ارزش های آن باید با مشتریان مرتبط باشند نه فقط با مدیران.
نام تجاری به عنوان هویت:
بنابر تعریف، هویت عبارت است از خصوصیات، اهداف و ارزش هایی که نشانگرحس شخصیتی هستند که متمایز کننده ی یک نام تجاری از نام های دیگر می باشد.
در مرکز هر نام تجاری چشم انداز آن نام تجاری قرار دارد که جهت روشنی را فراهم می کند. در مورد اینکه چگونه آن نام تجاری می خواهد یک آینده ی بهتری را رقم بزند تحقق یافتن این چشم انداز به عواملی بستگی دارد از جمله فرهنگ سازمان و کارکنانی که به ارزش های مشخصی اعتقاد داشته باشند و مدیرانی که در مورد وضعیت بازار شرکت خود و چگونگی توسعه نام تجاری مورد نظر، دارای ذهنیت مشترکی باشند تفکر اساسی ای که در پشت نام تجاری قرار دارد، یک استراتژی موضع یابی می باشد که نشان دهنده ی ارزش های احساسی نام تجاری در زندگی می باشد. زیر بنای همه ی این عوامل، یک درک روشن در بین کارکنان در مورد انواع روابطی است که آن ها باید با یکدیگر، با مشتریان و با سایر ذی نفعان، به منظور عملی نمودن ارزش های نام تجاری، داشته باشند، تشکیل می دهد. اکر یک شکل واحد از رفتار درون سازمانی وجود داشته باشد، سازمان با اطمینان بیشتری می تواند نام تجاری خود را با استفاده از یک برنامه ی ترفیعی که آن نام تجاری را به شکلی که برای ذی نفعان مطلوب باشد، متمایز می سازد، به آن ها عرضه کند .
درک مفهوم هویت نام تجاری به مدیران این امکان را می دهد که یک نام تجاری را به نحو بهتری موضع یابی نمایند و باعث اتخاذ یک رویکرد استراتژیک تر توسط آن ها می گردد. همچنین، اگر هویت یک نام تجاری با دقت و به طور سازمان یافته اداره شود می تواند به عنوان یک مانع پشتیبانی کننده در مقابل رقبا عمل نماید.
نام تجاری به عنوان تصویر ذهنی:
افراد در مقابل آنچه واقعیت دارد از خود عکس العمل نشان نمی دهند، بلکه در مقابل آنچه که فکر می کنند که واقعیت است عکس العمل نشان می دهند. این دیدگاه باعث اتخاذ یک رویکرد مشتری محور توسط یک نفر در طی یک زمان و در نتیجه تجربه ی مستقیم و یا غیر مستقیم آن نام تجاری، می گردد. این پیوند ها می توانند با کیفیت عملکرد، یا با اشخاص، یا با رویدادها باشند. احتمال ضعیفی وجود دارد که دو نفر دقیقاَ تصویر ذهنی یکسانی از یک نام تجاری داشته باشند، زیرا هیچ دو نفری دارای تجربیات یکسانی نیستند ، ولی ممکن است که تصاویر ذهنی دو نفر دارای ویژگی های مشترکی باشند.
اتخاذ چنین دیدگاهی مدیران را با چالش ادراکات مصرف کنندگان مواجه می سازد، بدین معنی که به خاطر فرآیند های ادراکی مصرف کنندگان، ممکن است که پیامی که فرستاده می شود، به آن صورتی که مورد نظر مدیران بوده است، توسط مصرف کنندگان درک نشود. این امر ایجاب می کند که ادراکات مصرف کنندگان از پیام های فرستاده شده مورد بررسی قرار گرفته و برای درک پیام ها به شکل مورد نظر، اقدامات لازم صورت گیرد.
نام تجاری به عنوان رابطه:
تفسیر نام تجاری به عنوان یک رابطه، در واقع، یک بسط منطقی از ایده ی شخصیت نام تجاری می باشد.اگر بتوان به نام های تجاری شخصیت داد، آنگاه مشتریان می توانند با آن ها رابطه برقرار کنند. مشتریان نام های تجاری را به این خاطر انتخاب می کنند که آن ها به دنبال درک خویشتن بوده و می خواهند که ابعاد شخصیتیرا به دیگران ابراز کنند. مصرف کنندگان از طریق درگیر شدن در یک رابطه، هر چند برای مدتی کوتاه قادر خواهند بود که نظرات خود را در مورد خودشان تایید کنند، و یک نام تجاری، که به صورت استعاری همانند یک عضو فعال در این رابطه عمل می کند، می تواند به مشروعیت دادن به تفکر مشتریان در مورد خودشان کمک کنند.
https://danasabt.ir/
بر اساس این دیدگاه، مدیران باید در مورد این موضوع فکر کنند که چگونه ارزش های یک نام تجاری باید باعث ایجاد یک نوع خاص از رابطه گردد. علاوه بر این، تفسیر نام های تجاری به عنوان روابط، مدیران را قادر می سازد تا کارکنان را بیشتر در فرآیندهای ایجاد نام تجاری درگیر نمایند. می خواهد از نام تجاری خود برای برقراری یک رابطه ی نزدیک با مشتریان خود استفاده کند ممکن است که آن ها این رابطه ی نزدیک را ترجیح ندهند، بنابراین این مهم است که زمانی که رابطه ای بین سازمان و مشتریانش ایجاد می گردد بر روی مصرف کنندگان تحقیقاتی انجام شود تا دیدگاه های آن ها در مورد رابطه ی مورد نظرشان مشخص گردد. با آگاهی از اینکه مشتریان از یک رابطه چه چیزهایی می خواهند و سپس اصلاح استراتژی ایجاد رابطه احتمال بیشتری برای موفقیت نام تجاری وجود خواهد داشت.